{.{.{.{.{بیان انقلاب}.}.}.}.}

......بسم الله الرحمن الرحیم......

{.{.{.{.{بیان انقلاب}.}.}.}.}

......بسم الله الرحمن الرحیم......

بسم الله الرحمن الرحیم...
باعرض سلام خدمت حضارین در بلاگ؛ این وبلاگ در مورد اسلام ناب محمدی {صلی الله علیه واله}..........اسلام امریکایی ،چهارده معصوم{علیهم السلام}،حوزه وروحانیت،
جایگاه ومقام عضمای ولایت ورهبری،شمرزمانه،احکام دین ومسلائل مختلف دیگر و...،بحث میکند؛{والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته} .منتظر نظرات شما هستیم.

بایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا کاربران عزیز و دوستان منبرستانی؛ سلام امیدوارم روز خوبی داشته باشید و در این ایام فاطمیه شناختتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا و سایر اهل بیت روز به روز بیشتر شود ایام فاطمیه بهترین فرصت است برای شناخت حضرت زهرا (سلام الله علیها). یکی از مطالبی که در مورد حضرت زهرا مطرح است؛ توجه امامان معصوم به فاطمه زهراست. مثلا وجود قدسی امام صادق (علیه السلام) توجه خاصی به مادرشان داشتند. یک روز که امام صادق (علیه السلام) به کوفه آمده بودند؛ یکی از اصحاب آن حضرت به نام «بَشّارِ مُکاری» خدمت امام رسید.  بَشّارِ نقل می کند که خدمت آن جناب ظرفی از خرمای شیرین بود که میل می نمودند و بعد از سلام و احوالپرسی امام فرمودند: بشار؛ بیا جلو بخور. گفتم: گوارای وجودتان باد فدایتان شوم چیزی در بین راه دیدم که سخت ناراحتم کرده و قلبم را به درد آورده و بغض گلویم را گرفته و تأثیر زیادی در من  گذاشته است. حضرت فرمودند: تو را به حقی که بر گردنت دارم جلو بیا و بخور.
شروع به خوردن نمودم. فرمود: چه دیده بودی بگو؟ 
گفتم: در بین راه پاسبانی را دیدم که بر سر زنی می زد و او را به طرف زندان می‏ برد او با صدای بلند می گفت: پناه به خدا و پیامبر می‌برم به فریادم برسید ولی هیچ کس به داد او نرسید. فرمود: برای چه او را چنین می‌زدند؟ گفتم:
از مردم شنیدم که آن زن به زمین خورده در این موقع گفته: «خدا لعنت کند ظالمین تو را ای فاطمه ی زهرا» 
این آزار و شکنجه برای همان حرف بوده؛ امام دست از خوردن کشید شروع کرد زار زار به گریستن به طوری که دستمال و محاسن و سینه‏ اش پر از اشک چشمهایش شد. 
فرمود: بشار حرکت کن برویم به مسجد سهله تا دعا کنیم و از خداوند عزیز خلاصی آن زن را بخواهیم، 
امام یکی از شیعیان را فرستاد به دربار سلطان و فرمود: از آنجا تکان نمی خوری تا فرستاده ی ما بیاید اگر پیش آمدی برای آن زن کرد می‏ آیی و ما را پیدا می کنی. 
رفتیم به مسجد سهله هر کدام دو رکعت نماز خواندیم آنگاه امام صادق (علیه السلام) دست به آسمان بلند نموده این دعا را خواند «انت اللَّه ...» بعد از دعا به سجده رفت که من جز صدای نفس آقا چیزی نمی‏ شنیدم سر بلند نموده فرمود: حرکت کن که آن زن آزاد شد.
از مسجد خارج شدیم در بین راه آن مردی که فرستاده بود به دربار سلطان را ملاقات کردیم. امام (علیه السّلام) پرسید چه خبر شد؟ گفت: آزادش کردند فرمود: چطور شد که آزادش کردند؟ گفت: من نفهمیدم ولی کنار دربار ایستاده بودم یک نفر دربان آمد و او را خواست گفت: چه گفته بودی؟ 
جواب داد: من به زمین خوردم گفتم: «خدا لعنت کند ظالمین تو را ای فاطمه زهرا» مأموران مرا این چنین آزردند، 
دربان، دویست درهم به او داد و گفت: «این پول را بگیر و امیر را حلال کن» ولی آن زن نگرفت؛ وقتی دید از گرفتن پول خودداری کرد به امیر خبر داد بعد بیرون آمد و گفت: برو به منزلت و آن زن آزاد شد و به منزلش رفت.
امام (علیه السّلام) فرمود: از گرفتن دویست درهم خود داری کرد!؟ گفت آری با اینکه به خدا سوگند به آن پول احتیاج داشت. امام از جیب خود کیسه ی پولی بیرون آورد که هفت دینار در آن بود. فرمود: این پول را ببر به منزلش و به او بده و سلام مرا به او برسان. ما با هم رفتیم به خانه ی آن زن و سلام امام را رساندیم. آن زن گفت: به خدا قسم جعفر بن محمّد (علیه السّلام) به من سلام رسانده!؟ 
گفتم: خدا تو را بیامرزد به خدا سوگند جعفر بن محمّد (علیه السّلام) سلام به تو رساند؛ آن زن دست برد گریبان خود را چاک زد و بیهوش گردید.
ایستادیم تا به هوش آمد آنگاه گفت: سخن امام را برایم دو مرتبه بگویید. تکرار کردیم تا سه مرتبه این کار را کرد بعد گفتیم: بگیر این پول را امام (علیه السّلام) برایت فرستاده و مژده باد تو را. پول را گرفت و گفت به امام (علیه السّلام) بگویید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد من کسی از او و آباء گرامی اش و اجداد طاهرینش را بیشتر در نزد خدا محبوب نمی دانم که واسطه توسل شود. 
خدمت حضرت صادق برگشتیم و داستان زن را برای آن جناب نقل کردیم امام (علیه السّلام) شروع بگریه کرده و برایش دعا کردند.
نکته ها
1. امام صادق (علیه السلام) روی نام مادرشان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها خیلی حساس بودند.
2. اگر کسی در راه دفاع از اهل بیت حرکت کند و ایستادگی کند اهل بیت او را پشتیبانی و دعا می کنند.
3. پول نگرفتن از دشمنان اهل بیت و رد کردن دشمن سب6+ب خوشحالی دوست می شود.
4. دعای امام حتماً مستجاب می شود و معجزه می کند.
5. امام به حل مشکلات شیعیان می پرداختند و اصلا نمی گفتند به من چه ارتباطی دارد؟ و نمی گفتند این مشکل خودت است. واقعا برای حل مشکل دیگران تلاش پیگیر می کردند.
6. امام قلب رئوفی داشتند و برای ستمی که به دیگران شده زار زار گریه می کردند. 
7. ما هم سعی کنیم مثل امام در گرفتاریها و مشکلاتمان به خدا توسل کنیم و به مسجد برویم و دو رکعت نماز بخوانیم و بعد دعا کنیم و از خدا بخواهیم که کارمان یا کار دیگران را اصلاح کند.
8. برای دیگران از ته دل دعا کنیم.
9. مسجد سهله در نزدیکی نجف واقع شده و یک مکان فوق العاده مقدس و معنوی است و دعای امام در آنجا مستجاب شد و در کتاب «المزار الکبیر» ابن مشهدی و همچنین کتاب «مزار» شهید ثانی و هم «بحار الانوار» این روایت در باب عظمت مسجد سهله آمده است.
10. کسی که ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را در دل داشته باشد و دشمنی دشمنانشان را در دل داشته باشد اهل بیت از او دستگیری می کنند.
متن عربی حدیث 

عَنْ بَشَّارٍ الْمُکَارِی، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِالْکُوفَةِ 
وَ قَدْ قُدِّمَ لَهُ طَبَقُ رُطَبٍ طَبَرْزَدٍ (1) وَ هُوَ یَأْکُلُ فَقَالَ لِی: یَا بَشَّارُ اُدْنُ فَکُلْ، فَقُلْتُ: هَنَّاکَ اللَّهُ وَ جَعَلَنِی فِدَاکَ 
قَدْ أَخَذَتْنِی الْغِیْرَةُ مِنْ شَیْ‏ءٍ رَأَیْتُهُ فِی طَرِیقِی أَوْجَعَ قَلْبِی وَ بَلَغَ مِنِّی، 
فَقَالَ لِی: بِحَقِّی لَمَّا دَنَوْتَ فَأَکَلْتَ، قَالَ: فَدَنَوْتُ فَأَکَلْتُ، 
فَقَالَ لِی: حَدِیثَکَ، 
قُلْتُ: رَأَیْتُ جِلْوَازاً یَضْرِبُ رَأْسَ امْرَأَةٍ وَ یَسُوقُهَا إِلَی الْحَبْسِ 
وَ هِیَ تُنَادِی بِأَعْلَی صَوْتِهَا: الْمُسْتَغَاثُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَا یُغِیثُهَا أَحَدٌ، 
قَالَ: وَ لِمَ فَعَلَ بِهَا ذَاکَ، 
قَالَ: سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ: إِنَّهَا عَثَرَتْ فَقَالَتْ:لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِیکِ یَا فَاطِمَةُ، فَارْتَکَبَ مِنْهَا مَا ارْتَکَبَ.
قَالَ: فَقَطَعَ الْأَکْلَ وَ لَمْ یَزَلْ یَبْکِی حَتَّی ابْتَلَّ مِنْدِیلُهُ وَ لِحْیَتُهُ وَ صَدْرُهُ بِالدُّمُوعِ، 
ثُمَّ قَالَ: یَا بَشَّارُ قُمْ بِنَا إِلَی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ 
فَنَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَسْأَلَهُ خَلَاصَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ، 
قَالَ: وَ وَجَّهَ بَعْضَ الشِّیعَةِ إِلَی بَابِ السُّلْطَانِ وَ تَقَدَّمَ إِلَیْهِ بِأَنْ لَا یَبْرَحَ إِلَی أَنْ یَأْتِیَهُ رَسُولُهُ فَإِنْ حَدَثَ بِالْمَرْأَةِ حَدَثٌ صَارَ إِلَیْنَا حَیْثُ کُنَّا.
قَالَ: فَصِرْنَا إِلَی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ وَ صَلَّی کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا رَکْعَتَیْنِ، 
ثُمَّ رَفَعَ‏ الصَّادِقُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ:
أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُبْدِئُ الْخَلْقِ وَ مُعِیدُهُمْ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُمْ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ وَ بَاعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، أَنْتَ وَارِثُ الْأَرْضِ وَ مَنْ عَلَیْهَا، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ الْمَکْنُونِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ.
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ السِّرِّ وَ أَخْفَی، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی إِذَا دُعِیتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَیْتَ، وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ بِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَهُ عَلَی نَفْسِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِیَ لِی حَاجَتِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ.
یَا سَامِعَ الدُّعَاءِ، یَا سَیِّدَاهْ یَا مَوْلَاهْ یَا غِیَاثَاهْ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ خَلَاصَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ، یَا سَمِیعَ الدُّعَاءِ.
قَالَ: ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً لَا أَسْمَعُ مِنْهُ إِلَّا النَّفَسَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: قُمْ فَقَدْ أُطْلِقَتِ المَرْأَةُ، قَالَ: فَخَرَجْنَا جَمِیعاً فَبَیْنَمَا نَحْنُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ إِذْ لَحِقَ بِنَا الرَّجُلُ الَّذِی وَجَّهْنَاهُ إِلَی بَابِ السُّلْطَانِ فَقَالَ لَهُ: مَا الْخَبَرُ، قَالَ: قَدْ أُطْلِقَ عَنْهَا، قَالَ: کَیْفَ کَانَ إِخْرَاجُهَا، قَالَ: لَا أَدْرِی وَ لَکِنَّنِی کُنْتُ وَاقِفاً عَلَی بَابِ السُّلْطَانِ إِذْ خَرَجَ حَاجِبٌ فَدَعَاهَا 
وَ قَالَ لَهَا: مَا الَّذِی تَکَلَّمْتِ بِهِ، 
قَالَتْ: عَثَرْتُ، فَقُلْتُ: لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِیکِ یَا فَاطِمَةُ فَفَعَلَ بِی مَا فَعَلَ.
قَالَ: فَأَخْرَجَ مِائَتَیْ دِرْهَمٍ وَ قَالَ: خُذِی هَذِهِ وَ اجْعَلِی الْأَمِیرَ فِی حِلٍّ، 
فَأَبَتْ أَنْ تَأْخُذَهَا، فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْهَا دَخَلَ وَ أَعْلَمْ صَاحِبَهُ بِذَلِکَ 
ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: انْصَرِفِی إِلَی بَیْتِکِ، فَذَهَبَتْ إِلَی مَنْزِلِهَا، 
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَبَتْ أَنْ تَأْخُذَ الْمِائَتَیْ دِرْهَمٍ، قَالَ: نَعَمْ وَ هِیَ وَ اللَّهِ مُحْتَاجَةٌ إِلَیْهَا، 
قَالَ: فَأَخْرَجَ مِنْ جَیْبِهِ صُرَّةً فِیهَا سَبْعَةُ دَنَانِیرَ وَ قَالَ: اذْهَبْ أَنْتَ بِهَذِهِ إِلَی مَنْزِلِهَا 
فَاقْرَأْهَا مِنِّی السَّلَامَ وَ ادْفَعْ إِلَیْهَا هَذِهِ الدَّنَانِیرَ.
قَالَ: فَذَهَبْنَا جَمِیعاً فَأَقْرَأْنَاهَا مِنْهُ السَّلَامَ، 
فَقَالَتْ: بِاللَّهِ أَقْرَأَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّلَامَ، 
فَقُلْتُ لَهَا: رَحِمَکِ اللَّهُ وَ اللَّهِ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَقْرَأَکِ السَّلَامَ، 
فَشَهِقَتْ وَ وَقَعَتْ مَغْشِیَّةً عَلَیْهَا، 
قَالَ: فَصَبَرْنَا حَتَّی أَفَاقَتْ وَ قَالَتْ: أَعِدْهَا عَلَیَّ، فَأَعَدْنَا عَلَیْهَا حَتَّی فَعَلَتْ ذَلِکَ ثَلَاثاً،
ثُمَّ قُلْنَا لَهَا: خُذِی هَذَا مَا أَرْسَلَ بِهِ إِلَیْکِ وَ أَبْشِرِی بِذَلِکِ، فَأَخَذَتْهُ مِنَّا 
وَ قَالَتْ: سَلُوهُ أَنْ یَسْتَوْهِبَ أَمَتَهُ مِنَ اللَّهِ (به امام علیه السّلام بگوئید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد)
فَمَا أَعْرِفُ أَحَداً أَتَوَسَّلُ بِهِ إِلَی اللَّهِ أَکْثَرَ مِنْهُ وَ مِنْ آبَائِهِ وَ أَجْدَادِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ.
قَالَ: فَرَجَعْنَا إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَجَعَلْنَا نُحَدِّثُهُ بِمَا کَانَ مِنْهَا، فَجَعَلَ یَبْکِی وَ یَدْعُو لَهَا (2)
____________________________________
1. عسل‏ الطَّبَرْزَد: یؤخذ من تمر شدید الحلاوة، و هو المعروف بسُکَّر طَبَرْزَد، مُعرّب  «تَبَرْزَذْ». (کتاب الماء، ج‏3، ص: 892)
الطَّبَرْزَذُ: السُّکَّرُ، فَارِسِىٌّ مُعَرَّبٌ، یُریدُ تَبَرْزَدْ بالفارِسِیَّةِ، کأَنَّه نُحِتَ من نَوَاحِیه بالفَأْسِ، (
المحکم و المحیط الأعظم، ج‏9، ص: 123)
(الطبرزد: نوع من التمر سمّی به لشدّة حلاوته تشبیها بالسُّکر الطبرزد)
2. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏97، ص: 441  و مصدر اصلی: المزار الکبیر صفحه 137
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۹
سید رضا میرغفوری

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق علیه السلام که

فرمودند: آنگاه که پیامبر قبض

روح شدند و ابوبکر در مقام

ایشان نشست، به وکیل

حضرت زهرا سلام الله علیها

مأموری فرستاد و وی را از

فدک اخراج نمود...

پس از این وقایع حضرت زهرا سلام الله علیها از خانه خارج شدند در حالیکه امیرالمؤمنین علیه السلام ایشان را بر چهارپایی که بر روی آن عبایی از جنس پارچه بود حمل می‌نمودند؛ پس با آن چهل شبانه روز بر در خانه مهاجر و انصار می‌رفتند در حالیکه امام حسن و امام حسین علیهما السلام با ایشان بودند. ایشان می‌فرمودند: ای جماعت مهاجرین و انصار خدا را و دختر نبیتان را یاری نمایید. و همانا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در همان روزی که از شما بیعت گرفت؛ از شما عهد گرفت بر اینکه از هرآنچه خود و خانواده‌ی خود را نگه می‌دارید از همان موارد ایشان و خانواده ایشان را حفظ نمایید؛ پس بعهدی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسته اید وفا کنید.

روای گوید: پس هیچکس وی را پاسخ نگفت و کمک نکرد. و در ادامه می گوید: پس سرانجام به معاذ بن جبل رسیدند و حضرتش فرمود: ای معاذ بن جبل همانا من بسوی تو آمده ام به جهت یاری طلبی و همانا سول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم با تو بیعت نمود بر اینکه او و خانواده‌اش را یاری نمایی و از هرآنچه خودت و خانواده‌ات را حفظ می‌نمایی؛ آنها را نیز حفظ نمایی! و همانا ابوبکر فدکم را غصب نموده و وکیل من در آنجا را اخراج نموده. پس عرضه داشت: آیا به همراه من کسی هست؟ حضرت فرمودند: خیر، هیچکس مرا پاسخ نداد! پس عرضه داشت: پس چگونه می‌توانم یاریتان کنم؟ پس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها او را ترک فرمودند...

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جَلَسَ أَبُو بَکْرٍ مَجْلِسَهُ بَعَثَ إِلَى وَکِیلِ فَاطِمَةَ ص فَأَخْرَجَهُ مِنْ فَدَکَ فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ علیها السلام فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ ادَّعَیْتَ أَنَّکَ خَلِیفَةُ أَبِی وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَهُ وَ أَنَّکَ بَعَثْتَ إِلَى وَکِیلِی فَأَخْرَجْتَهُ مِنْ فَدَکَ وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَدَّقَ بِهَا عَلَیَّ وَ أَنَّ لِی بِذَلِکَ شُهُوداً

فَقَالَ لَهَا إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَا یُورَثُ فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِیٍّ علیه السلام فَأَخْبَرَتْهُ فَقَالَ ارْجِعِی إِلَیْهِ وَ قُولِی لَهُ زَعَمْتَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه وآله لَا یُورَثُ‏ وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ وَرِثَ یَحْیَى زَکَرِیَّا

وَ کَیْفَ لَا أَرِثُ أَنَا أَبِی

فَقَالَ عُمَرُ أَنْتِ مُعَلَّمَةٌ قَالَتْ وَ إِنْ کُنْتُ مُعَلَّمَةً فَإِنَّمَا عَلَّمَنِی ابْنُ عَمِّی وَ بَعْلِی

فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ فَإِنَّ عَائِشَةَ تَشْهَدُ وَ عُمَرُ أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّ النَّبِیَّ لَا یُورَثُ فَقَالَتْ هَذَا أَوَّلُ شَهَادَةِ زُورٍ شَهِدَا بِهَا فِی الْإِسْلَامِ ثُمَّ قَالَتْ فَإِنَّ فَدَکَ إِنَّمَا هِیَ صَدَّقَ بِهَا عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لِی بِذَلِکَ بَیِّنَةٌ فَقَالَ لَهَا هَلُمِّی بِبَیِّنَتِکِ قَالَ فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَیْمَنَ وَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا أُمَّ أَیْمَنَ إِنَّکِ سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ فِی فَاطِمَةَ

فَقَالا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ إِنَّ فَاطِمَةَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ أَیْمَنَ فَمَنْ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَدَّعِی مَا لَیْسَ لَهَا وَ أَنَا امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَا کُنْتُ لِأَشْهَدَ إِلَّا بِمَا سَمِعْتُ‏ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله 

فَقَالَ عُمَرُ دَعِینَا یَا أُمَّ أَیْمَنَ مِنْ هَذِهِ الْقِصَصِ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ تَشْهَدَانِ فَقَالَتْ کُنْتُ جَالِسَةً فِی بَیْتِ فَاطِمَةَ ع‏لیها السلام

وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَالِسٌ حَتَّى نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ

یَا مُحَمَّدُ قُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمَرَنِی أَنْ أَخُطَّ لَکَ فَدَکاً بِجَنَاحِی فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَعَ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فَمَا لَبِثْتُ أَنْ رَجَعَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام یَا أَبَتِ أَیْنَ ذَهَبْتَ فَقَالَ خَطَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام لِی فَدَکاً بِجَنَاحِهِ وَ حَدَّ لِی حُدُودَهَا

فَقَالَتْ یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ الْعَیْلَةَ وَ الْحَاجَةَ مِنْ بَعْدِکَ فَصَدِّقْ بِهَا عَلَیَّ

فَقَالَ هِیَ صَدَقةٌ عَلَیْکِ فَقَبَضْتُهَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أُمَّ أَیْمَنَ اشْهَدِی وَ یَا عَلِیُّ اشْهَدْ

فَقَالَ عُمَرُ أَنْتِ امْرَأَةٌ وَ لَا نُجِیزُ شَهَادَةَ امْرَأَةٍ وَحْدَهَا وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَیَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ

قَالَ فَقَامَتْ مُغْضَبَةً وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا ظَلَمَا ابْنَةَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ حَقَّهَا فَاشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَیْهِمَا

ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِیٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَیْهِ کِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ

فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام مَعَهَا وَ هِیَ تَقُولُ یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ

فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ

فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِبَیْعَتِکُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا

قَالَ فَانْتَهَتْ إِلَى مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ

فَقَالَتْ یَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ إِنِّی قَدْ جِئْتُکَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَایَعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَکَ وَ ذُرِّیَّتَکَ وَ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ غَصَبَنِی عَلَیَّ فَدَکَ وَ أَخْرَجَ وَکِیلِی مِنْهَا قَالَ فَمَعِی غَیْرِی

قَالَتْ لَا مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ قَالَ فَأَیْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِکَ قَالَ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ دَخَلَ ابْنُهُ‏ فَقَالَ مَا جَاءَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ إِلَیْکَ

قَالَ جَاءَتْ تَطْلُبُ نُصْرَتِی عَلَى أَبِی بَکْرٍ فَإِنَّهُ أَخَذَ مِنْهَا فَدَکاً

قَالَ فَمَا أَجَبْتَهَا بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا یَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِی أَنَا وَحْدِی قَالَ فَأَبَیْتَ أَنْ تَنْصُرَهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ قَالَتْ لَکَ قَالَ قَالَتْ لِی وَ اللَّهِ لَأُنَازِعَنَّکَ الْفَصِیحَ مِنْ رَأْسِی حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله 

قَالَ فَقَالَ أَنَا وَ اللَّهِ لَأُنَازِعَنَّکَ الْفَصِیحَ مِنْ رَأْسِی حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذْ لَمْ تُجِبْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله 

قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام مِنْ عِنْدِهِ وَ هِیَ تَقُولُ وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ کَلِمَةً حَتَّى اجْتَمَعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ

رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ انْصَرَفَتْ

فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَهَا ائْتِی أَبَا بَکْرٍ وَحْدَهُ فَإِنَّهُ أَرَقُّ مِنَ الْآخَرِ وَ قُولِی لَهُ ادَّعَیْتَ مَجْلِسَ أَبِی وَ أَنَّکَ خَلِیفَتُهُ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَهُ وَ لَوْ کَانَتْ فَدَکُ لَکَ ثُمَّ اسْتَوْهَبْتُهَا مِنْکَ لَوَجَبَ رَدُّهَا عَلَیَّ فَلَمَّا أَتَتْهُ وَ قَالَتْ لَهُ ذَلِکَ قَالَ صَدَقْتِ

قَالَ فَدَعَا بِکِتَابٍ فَکَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَکَ فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا

فَلَقِیَهَا عُمَرُ

فَقَالَ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْکِتَابُ الَّذِی مَعَکَ

فَقَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَ لِی أَبُو بَکْرٍ بِرَدِّ فَدَکَ

فَقَالَ هَلُمِّیهِ إِلَیَّ

فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَیْهِ

فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ

وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا

ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ‏ 

ثُمَّ أَخَذَ الْکِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ وَ مَکَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً مَرِیضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ

ثُمَّ قُبِضَتْ

فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ دَعَتْ عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَتْ إِمَّا تَضْمَنُ وَ إِلَّا أَوْصَیْتُ إِلَى ابْنِ الزُّبَیْرِ

فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَنَا أَضْمَنُ وَصِیَّتَکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ

قَالَتْ سَأَلْتُکَ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله 

إِذَا أَنَا مِتُّ أَلَّا یَشْهَدَانِی وَ لَا یُصَلِّیَا عَلَیَّ قَالَ فَلَکِ ذَلِکِ

فَلَمَّا قُبِضَتْ علیها السلام دَفَنَهَا لَیْلًا فِی بَیْتِهَا

وَ أَصْبَحَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یُرِیدُونَ حُضُورَ جِنَازَتِهَا وَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ کَذَلِکَ فَخَرَجَ إِلَیْهِمَا عَلِیٌّ علیه السلام

فَقَالا لَهُ مَا فَعَلْتَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ أَخَذْتَ فِی جَهَازِهَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام

قَدْ وَ اللَّهِ دَفَنْتُهَا

قَالا فَمَا حَمَلَکَ عَلَى أَنْ دَفَنْتَهَا وَ لَمْ تُعْلِمْنَا بِمَوْتِهَا

قَالَ هِیَ أَمَرَتْنِی

فَقَالَ عُمَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ بِنَبْشِهَا وَ الصَّلَاةِ عَلَیْهَا

فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَامَ قَلْبِی بَیْنَ جَوَانِحِی وَ ذُو الْفَقَارِ فِی یَدِی إِنَّکَ لَا تَصِلُ إِلَى نَبْشِهَا

فَأَنْتَ أَعْلَمُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ اذْهَبْ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا وَ انْصَرَفَ النَّاسُ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۶
سید رضا میرغفوری

به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز همانطور که می دانید در ایام فاطمیه به سر می بریم همان فاطمه ای که در امتحان و آزمایش الهی سر افراز بیرون آمد راستی تازه این سوال ذهنم را به خود مشغول کرده که آیا خدا پیامبران را هم آزمایش می کند؟ اگر آزمایش می کند چگونه آزمایش می کند؟ به این روایت معتبر از کتاب شریف کامل الزیارات توجه کنید؛ 
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
زمانى که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) را به معراج بردند به او گفته شد:
خداوند (بلند مرتبه) مى‏ خواهد شما را در سه چیز بیازماید تا ببیند صبرشما چگونه است. 
پیامبر 
(صلّى اللَّه علیه و آله) عرض کرد: پروردگارا من تسلیم امر تو هستم، من نمی توانم صبر کنم مگر به کمک تو، 
آن سه چیز کدامند؟
به پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) گفته شد:
1. گرسنگى و اینکه نیازمندان را بر خودت و بر خانواده ات ترجیح دهی .
پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: پذیرفتم ای پروردگار و راضى و تسلیم شدم و توفیق و صبر از جانب تو می باشد.
2. تو را تکذیب می کنند و ترس شدید بر تو عارض می شود و در جنگ با اهل کفر، مال و جان خویش را باید بذل کنی و بر اذیّت و آزارى که از ناحیه ایشان و اهل نفاق به تو مى‏‌رسد صبر کنی و درد و جراحاتى که در جنگ بر تو وارد 
مى‏ شود را تحمّل کنى.
حضرت فرمود: 
پذیرفتم ای پروردگار و راضى و تسلیم شدم و توفیق و صبر از جانب تو می باشد.
3. عبارت است از آنچه بعد از تو به خانواده ات می رسد و آن قتل و کشته شدن ایشان است.
امّا برادرت على: از امّتت، دشنام و خشونت و سرزنش و محرومیت از حق و انکار و ستم می بیند و در آخر او را خواهند کشت.
پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود:
پذیرفتم ای پروردگار و راضى و تسلیم شدم و توفیق و صبر از جانب تو می باشد.
و امّا دخترت: 
مورد ستم قرار گرفته و حقی را که تو برای او قرار می دهی غاصبانه از او گرفته می شود و او را مى‏‌زنند در حالى که باردار است  و به حریم و منزلش بی اجازه داخل می شوند و افراد پست و فرومایه او را رنجور مى‏ نمایند و وى حامی و پشتیبانی نیافته و به خاطر ضربت و کتکى که مى‏‌خورد حملش سقط شده و به سبب آن ضربه رحلت مى‏ کند.
پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) عرض کرد: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏) همانا ما برای خداوند هستیم و هرآینه ما به سوی او برمی گردیم(1)، پذیرفتم و راضى و تسلیم شدم و توفیق و صبر از جانب تو می باشد(2).
نکته های منبرستانی
1. آزمایش های انسانها به اندازه ی صبر آنهاست بنابراین پیامبر (صلی الله و علیه و آله) که صبر و ظرفیت بسیار بالایی داشتند آزمایش های سختی هم می شدند.
2. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بزرگترین مبلغ دین اسلام بودند و این مشکلات مانند تکذیب و ترس شدید و جنگ و ... را در راه تبلیغ تحمل کردند و صبر کردند پس بنابراین همه ی مبلیغین باید صبر کنند و دشواریهای تبلیغ را به جان بخرند.
3. سه موردی که خداوند فرستاده اش را آزموده از آسان به سخت است از گرسنگی شروع می شود تا به قتل و کشتار عزیزترین فرزندان می رسد ما نیز اگر خواستیم در کلاس مثلا دانش آموزان را بیازماییم از آسان به سخت برویم و ناگهان سختترین سؤال را نپرسیم+ تا تحملش ساده تر شود.

4. هم حضرت زهرا فرزندش سقط شده بود هم حقش غصب شده بود هم نامردان بدون اجازه وارد حریمش و منزلش شده بودند هم از پشت در او را کتک زده بودند که بدنش کبود شده بود هم پدر بزرگوارش را از دست داده بود و هم ولایت غصب شده بود و... از این مصائب بزرگ می توان فهمید مقام و صبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) چقدر بالا بوده است.
متن عربی حدیث
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ 
(صلّى اللَّه علیه و آله) إِلَى السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ‏ فِی‏ ثَلَاثٍ‏ لِیَنْظُرَ کَیْفَ‏ صَبْرُکَ‏ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ 
أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ 
وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ 
وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ 
أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ 
فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ 
وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا
 مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ- قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۴
سید رضا میرغفوری

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) شخصی بود به نام مِسمَع بصری.

امـام صـادق (علیه‌السّلام) به او فرمودند:

ای مسمع :تو از اهـل عـراق هستی،

آیا به زیـارت قبـر امـام حسـین (علیه‌السّلام) می ‏روی؟ گـفـتـم: خـیـر،

مـن نـزد اهـل بصـره، مـردی مـشـهـور هستـم و نـزد ما کـسانـی هـستـنـد

کـه خواسته‌ی این خلیفه را طالب بوده و دشمنـان ما از گـروه ناصبی‏ها و دیـگران زیـاد هستند 

و من در امـان نیـستـم از اینکه حال من را نزد خلیفه گزارش کنند.

در نتیجه او با من کاری کند که مایه‌ی عبرت دیگران گردد به همین خاطر به زیارت آن حضرت نمی ‏روم.

حضرت به من فرمودند: آیا یاد می‏ کنی مصائبی را که برای آن جنـاب فراهم کرده

و آزار و اذیت‏هائی که به حضرتش روا داشتند؟ عرض کردم: بلی. حضرت فرمودند: آیا گریه می کنی؟

عرض کردم: بلی به خدا قسم و به خاطر یاد کردن مصائب آن بزرگوار اشک می‌ریزم

و چنان غمگین و حزین می ‏شوم که اهل و عیالم اثر آن را در من مشاهده می‏کنند

و چنان حالم دگرگون می‏ شود که از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و نشانه های حزن و اندوه

در صورتم نمایان می‏ گردد. حضرت فرمودند: خدا رحمت کند اشکهای تو را

(یعنی خدا به خاطر این اشک‏ها تو را رحمت‏ نماید) بدان قطعاً تو از کسانی محسوب می ‏شوی

که به خاطر ما گریه نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و به خاطر حزن ما محزون گردیده اند.

توجه داشته باش حتما هنگام مرگ اجدادم را بالای سرت خواهی دید

که به ملک الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتی که به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چیزی است

و خواهی دید که ملک الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‏تر و رحیم‏تر خواهد بود.

مسمع می‏ گوید:

سپس حضرت گریستند و اشگهای مبارکشان جاری شد و من نیز با آن جناب اشگ ریختم.

بعد از گریه فرمودند: ای مسمع توجّه داشته باش که هیچ کس به خاطر ترحم به ما

و به جهت مصائبی که بر ما وارد شده گریه نمی‏‌کند مگر آنکه قبل از آمدن اشگ از چشمش حق تعالی

او را رحمت خواهد نمود و وقتی اشک‏ها بر گونه‌‏هایش جاری گشت

اگر یک قطره از آن اشک‌های با ارزش در جهنّم بیفتد حرارت و آتش آن را خاموش و آرام می ‏کند

تا اینکه برای آن حرارتی پیدا نمی‌‏شود.

متن عربی حدیث

عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکٍ الْبَصْرِیِّ
قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام)
قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَی هَذَا الْخَلِیفَةِ
وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ خلیفه فَیُمَثِّلُونَ بِی
قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ؟
قُلْتُ نَعَمْ
قَالَ فَتَجْزَعُ ؟
قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّی یَرَی أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّی‏ یَسْتَبِینَ‏ ذَلِکَ‏ فِی‏ وَجْهِی‏
قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا
أَمَا إِنَّکَ سَتَرَی عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ الْمَوْتِ بِکَ
وَ لَمَلَکُ الْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَکَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِیقَةِ عَلَی وَلَدِهَا
قَالَ ثُمَّ اسْتَعْبَرَ وَ اسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ
فَقَالَ... وَ مَا بَکَی أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ اللَّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ
فَإِذَا سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَی خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا
حَتَّی لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ (1)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۲
سید رضا میرغفوری

 یکی از نوادگان امام صادق علیه السلام به نام حسین ساکن قم و مبتلا به شرابخواری بود یک بار برای حاجتی به در خانه احمد بن اسحق که وکیل اوقاف قم بود رفت و اجازه خواست تا با احمد بن اسحق ملاقات کند ولی احمد به او راه نداد. 
 سید با حال غم و اندوه به خانه خود برگشت، در همان سال احمد بن اسحق به حج مشرف شده همینکه در بین راه به سامراء رسید اجازه خواست که با امام حسن عسکری علیه السلام ملاقات کند. ولی امام به او اجازه نداد.
 احمد گریه طولانی و تضرع نمود تا آن گرامی به او اجازه داد، همینکه خدمت آن حضرت رسید عرض کرد ای پسر رسول خدا برای چه مرا از زیارت خود منع نمودی و حال آنکه من از شیعیان و موالیان تو هستم؟! 
فرمود: برای آنکه تو پسر عموی ما را از در منزل خود راندی. 
احمد گریه کرد و گفت به خداوند متعال قسم که او را رد نکردم مگر به خاطر آنکه از گناهش توبه کند. 
 فرمود: راست گفتی ولکن چاره ای نیست جز آنکه به سادات احترام بگذاری و در هر حالی آنها را حقیر نشماری و با آنها اهانت نکنی که در غیر این صورت از زیانکاران خواهی بود زیرا که آنها منتسب به ما هستند. 
 احمد بن موسی به قم برگشت، طبقات مختلف مردم به دیدن او آمدند و حسین نیز با ایشان بود. همینکه چشم احمد به او افتاد از جای خود برخاست او را در آغوش گرفت و بالای مجلس نشانید. حسین این کار را از او بعید می دانست به همین جهت پرسید: چه شد که روش تو عوض شده است؟ داستان خود را با امام حسن عسکری علیه السلام شرح داد. حسین به محض شنیدن از کرده خود پشیمان شد و از کارهای زشت خویش توبه کرد و به خانه آمد و آنچه از آثار گناه وجود داشت نابود کرد و پرهیزگاری و ورع را پیشه نمود و پیوسته ملازمت عبادت و مساجد را داشت و معتکف در مساجد بود تا وفات نمود و در نزدیکی قبر مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها سلام به خاک سپرده شد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۰
سید رضا میرغفوری

آقای شیخ عبد الله موسیانی(ایشان از شاگردان آیت الله مرعشی(ره) بودند)نقل فرمودند به این که حضرت آیت الله مرعشی نجفی به طلاب می فرمود: علت آمدن من به قم این بود که پدرم سید محمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببنید, شبی در (حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان می فرماید: سید محمود چه می خواهی؟ عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.

حضرت فرموده بود: من که نمی توانم «بر خلاف وصیت آن حضرت», قبر او رامعلوم کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چکنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیها السلام را به فاطمه علیها السلام عنایت فرموده است, هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیها السلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیها السلام برود.

آیت الله مرعشی می فرمودند: پدرم مرا سفارش می کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو, لذا من به خاطر همین سفارش, برای زیارت فاطمه معصومه علیها السلام و ثامن الائمه علیها السلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم, حضرت آیت الله حائری در قم ماندگار شدم. آیت الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۴۱
سید رضا میرغفوری